وقتی قرار شد حضرت فاطمه ازدواج کند با حضرت علی علیهالسلام، مهر حضرت فاطمه را آوردند داخل قباله و دادند به حضرت فاطمه. بی بی نگاه کرد دید که خمس زمین و کائنات مَهر حضرت فاطمه است. از قبیل کوثر نهرهای دیگر. لذا امام صادق فرمود: یک پنجم عالَم هستی مهر مادرمان فاطمه است. اگر کسی روی زمین راه برود و محبت مادرم فاطمه در دلش نباشد ما راضی نیستیم. غاصب است. دادند به حضرت زهرا، حضرت نگاه کرد، دید مهر ایشان خمس زمین است با چیزهای دیگر. بی بی فرمودند: بابا جان! یا رسول الله! یک سؤال. فرمود: بفرما دخترم. گفت: اگر مهر من هم مادیات باشد، مهر دختران عرب هم مادیات باشد، چه فرقی است بین من و دختران عرب؟ گفت: منظور چیست دخترم؟ گفت: منظورم این است که پدرجان! خواهش من این است که مهر مرا شفاعت شیعیانم قرار بده! جبرئل امین رفت بالا. طولی نکشید برگشت. دیدند لوحی را آوردند و دادند دست پیغمبر. فرمودند: یا رسول الله! حقت سلام میرساند و میفرماید: ما با خواهش فاطمه موافقت کردیم. ما مهر فاطمه را شفاعت دوستان و شیعیانش قرار دادیم.
دلی که در او نیست مهر فاطمه سنگ است
چرا که مهر وی و مهر حق هماهنگ است
اگر قدم ننهد به صفحه محشر
کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است
پیغمبر داد به حضرت زهرا. جضرت نگاه کرد دید موافقت شده، صدا زد: علی جان! این لوح خدمت شما، حضرت زهرا لوح موافقت را به حضرت علی داد. فرمود: علی جان! آن شبی که مرا غسل دادی و کفن کردی و خواستی دفنم کنی، این را بگذار روی سینه مجروح من. به تعبیر بنده: آن سینه ای که با مسمار و میخ در سوراخ شده است، این را من بگذار روی آن سینه، تا من فردای قیامت که بلند شدم، از شیعیان و محبانم شفاعت کنم.
ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن زهرا این است:
ای کاش درِ سوخته مسمار نداشت
با آنکه انبیا غم دنیا نداشتند
چیزی کم از عبادت و تقوا نداشتند
در دل جز به یاد وحی تعالی نداشتند
یک غبطه داشتند که زهرا نداشتند
فاطمه ای مونس شبهای من!
فاطمه ای قوت اعضای من!
از چه رو دستت ز کار افتاده است؟
از چه چشمت اشکبار گردیده است؟
ای گل پژمرده باغ وجود!
صورت ماهت چرا گشته کبود؟
شد بلند از فاطمه آه و فغان
فاش گفتی یا علی راز نهان
بر رخ مه جوهر نیلی زدند
بر رخ زهرای تو سیلی زدند
یا علی ای همدم دیرینهام!
میخ در سوراخ کرده سینهام!
قلب من از زندگانی خسته شد
پهلویم از ضرب در بشکسته شد
ببین بشکسته پهلویش
سیه گردیده بازویش
بریز اب روان اسماء
ولی آهسته آهسته
«جلسه هفتگی شبهای پنجشنبه، منزل استاد جرجانی، 11/11/1396، شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها».