تحقیقی پیرامون گریه
بسمه تعالی
مطلب اول: موارد جواز گریه!
گریه براى چند کس و چند چیز مطلوب است، که نمونههایى از آنها ذکر میگردد:
1- براى اتفاقات ناگوار بعد از مرگ
2- فراق دوستان
امام باقر علیهالسلام میفرمود: لما حضرت الحسنَ الوفاةُ بکی، فقیل: یابن رسول الله! تبکی و مکانک من رسول الله الذی انت به و قد قال فیک ما قال و قد حججتَ عشرین حجة ماشیاً و قد قاسمتَ مالَک ثلاثَ مرّاتٍ حتی النعلِ بالنعلِ فقال: انما ابکى لخصلتین؛ لهول المطَّلَع و فراقِ الأحبةِ. «کافی، ج1، ص462»؛
چون لحظه جان دادن وجود مقدس امام مجتبی علیهالسلام رسید، حضرت گریست، عرض شد: ای پسر رسول خدا! با داشتن چنان مقامی در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله، که در مورد شما آن سخنان را فرمود و بیست مرتبه پیاده به سفر حج مشرف شدید و سه بار همه اموال خود را حتی کفشهایتان را تقسیم نمودید گریه میکنید؟! فرمود: همانا گریه من (برای ترس از مرگ نیست بلکه) برای دو چیز است، یکی براى ترس از امر آخرت و موقف قیامت که بعد از مرگ انسان از آن باخبر میشود و دیگری براى جداشدن از دوستان.
قال السجاد علیهالسلام: و أعِنّی بالبکاء علی نفسی، فقد أفنیتُ بالتسویفِ و الآمالِ عمری، و قد نزلتُ منزلة الآیسین من خیری، فمن یکون أسوء حالاً منّی، إن أنا نُقِلتُ علی مثل حالی إلی قبری، لم أُمَهِّدهُ لرَقدتی، و لم أفرُشه بالعمل الصالح لضجعتی، و مالی لا أبکی و لا أدری إلی ما یکون مصیری، و أری نفسی تخادعنی و أیامی تُخاتِلُنی، و قد خَفَقَت عند رأسی أجنحةُ الموتِ، فما لی لا أبکی، أبکى لخروج نفسى، أبکى لظلمة قبرى، أبکى لضیق لحدى، أبکى لسۆال منکر و نکیر إیاى، أبکى لخروجى من قبرى عریاناً ذلیلاً حاملاً ثِقلى على ظهرى. أنظر مرة عن یمینی و أخری عن شِمالی، إذ الخلائق فی شأن غیر شأنی، لکل امرئ منهم یومئذ شأن یغنیه، وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة، و وجوه یومئذ علیها غبرة ترهقا قترة و ذلة. «دعای ابو حمزه ثمالی»؛ (خدایا) مرا بر گریه کردن بر خود یاری فرما، که عمرم را با امروز و فردا کردن و آرزوها هدر دادم، و به حد انسانهایی که از خیر خود ناامید شدهاند رسیدهام، که از من بد حالتر است؟ اگر با همین حال به قبرم منتقل شوم، آن را برای محل خوابم مهیا ننمودهام، و با عمل صالح برای بسترم آن را فرش نکردهام، و چرا گریه نمیکنم در حالی که نمیدانم بازگشت من به چه چیز است!؟ و میبینم نفسم را که به من نیرنگ میزند و روزهای عمرم سر مرا کلاه میگذارد، و بالهای مرگ بر بالای سرم به حرکت در آمده است، پس چرا گریه نمیکنم؟! مىگریم براى خارج شدن جانم، مىگریم براى تاریکى قبرم، مىگریم براى تنگى بسترم در میان قبر، مىگریم براى پرسش نکیر و منکر از من، مىگریم براى بیرون آمدنم از قبر در حالى که برهنه و خوار [بوده] و گناهانم را بر دوش دارم، یک بار به سمت راست خود مینگرم و بار دیگر به سمت چپ خویش، زمانی که مردم همه به فکر خودشان هستند و هیچ کس به فکر من نیست، برای هر کدامشان در آن روز، کاری است که از اشتغال به کارهای دیگران بازش میدارد، چهرههایی در آن روز درخشان و خندان و خرماند، و چهرههایی هستند که در آن روز غبار آلود که روی انها را غبار و خواری گرفته است.
3-گریه برای مصائب اهل بیت علیهم السلام
در دعاى ندبه چنین آمده است: فعلى الأطائب من اهل بیت محمد و على صلى الله علیهما و آلهما فلیبک الباکون و ایاهم فلیندب النادبون و لمثلهم فلتذرف الدموع و لیصرخ الصارخون و یضج الضاجون و یعج العاجون؛ باید گریه کنندهها بر پاکان خاندان محمد و على که صلوات خدا بر آن دو و اهل آن دو باد بگریند و براى آنان بلند گریه کنند و براى امثال آنها اشکها روان شوند و شیون کنندگان شیون کنند و زارى کنندگان زارى کنند و ناله کنندگان ناله جانسوز کشند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در شهادت حضرت حمزه گریست و امر فرمود براى او گریه کنند. «بحارالانوار، ج79، ص92، ح44» و براى شهادت حضرت على علیهالسلام گریه کردند، «امالی صدوق، مجلس بیستم، ح4» همان طور که براى شهادت امام حسین علیهالسلام گریه کردند. «کامل الزیارات، الباب الثانی و العشرون، ح6، ص70»
4- براى از دست دادن عزیزان
قال الصادق علیهالسلام: إن أبی إبراهیم سأل ربه أن یرزقه ابنةً تبکیه و تندبُه بعد موته. «کافی، ج6، ص5»؛ امام صادق علیهالسلام فرمود: پدرم ابراهیم از پروردگار خویش خواست که به او دختری بدهد که بعد از مرگش بر او بگرید و خوبیهای وی را ذکر کند.
آنچه ناپسند و مکروه است شکایت و عدم رضایت و ناشکری از فقدان بستگان و دوستان است و گرنه نفس گریه ناپسند و ناشایست نیست، بلکه میتوان گفت که بالاخره دل میسوزد و ناخودآگاه اشک از دیدگان جاری میگردد ولی شخص مصیبت زده هرگز سخنی که حاکی از عدم رضایت یا نا شکری باشد بر زبان جاری نمیکند. و از آنجا که دختر به اقتضای جنسیت رقیق القلب تر از پسر است، انسان دوست دارد دختری داشته باشد که پس از او در فراقش بگرید و خوبی های او را یادآوری نماید.
5- براى گناهان
عن ابی جعفر علیهالسلام قال: لما لقی موسی العالمَ و کلّمه و سأله، نظر إلی خُطّافٍ یَصفِرُ و یرتفع فی الماء و یَسفُلُ فی البحر. فقال العالم لموسی: أتدری ما تقول هذه الخُطّافَةُ؟ قال: و ما تقول؟ قال: تقول: و ربّ السماوات و الارض و ربّ البحر، ما علمکما من علم الله الا قدر ما أخذتُ بمنقاری من هذا البحر و أکثر. و لمّا فارقه موسی قال له موسی: أوصنی. فقال الخضر: الزم ما لا یضرّک معه شیء کما لاینفعک من غیره شیء و إیاک و اللجاجة و المشی إلی غیر حاجة و الضّحک فی غیر تعجّب، یابن عمران! لا تُعیّرنّ أحداً بخطیئةٍ و ابکِ على خطیئتک. «قصص الأنبیاء راوندی، ص157، ح171»؛
امام باقر علیهالسلام فرمود: بعد از اینکه حضرت موسی علیهالسلام جناب خضر را ملاقات نمود و با او گفتگو کرد و از او سؤالاتی پرسید، حضرت موسی دید پرستویی در حالی که آواز میخواند از سطح دریا اوج میگیرد و در آن فرو میرود، حضرت خضر به موسى علیهالسلام گفت: میدانی این پرستو چه میگوید؟ موسی پرسید: چه میگوید؟ گفت: میگوید: قسم به پروردگار آسمانها و زمین و پروردگار دریا، دانش شما در برابر علم (بی حد) خداوند به اندازه مقدار آبی است که من با منقارم از این دریا برمیدارم. و چون موسی علیهالسلام میخواست از خضر جدا شود به او گفت: مرا نصیحت کن. خضر گفت: به چیزی ملزم باش که با بودن آن هیچ چیزی به تو ضرر نمیزند همان گونه که غیر آن چیز هیچ چیز به تو نفع نمیرساند (و آن خداست) و از لجبازی و حرکت بدون هدف و خنده بدون تعجب بپرهیزی. ای پسر عمران، هیچ کس را بر خطایش ملامت نکن و بر خطاهایت گریه کن.
قال الصادق علیهالسلام: کان فی ما وعظ اللهُ تبارک و تعالی به عیسى بنَ مریمَ علیهالسلام أن قال له: یا عیسی، افرَح بالحسنةِ فإنّها لی رضیً و ابکِ على السیئةِ فإنّها لى سخطٌ. «امالی صدوق، مجلس هفتاد و هشتم، ح1»؛
امام صادق علیهالسلام فرمود: یکی از مواعظ خدای متعال به عیسى علیهالسلام این بود که به او فرمود: ای عیسی، با انجام کار خوب شادمان باش که آن باعث خشنودی من است و بر گناه گریه کن، که مایه خشم من است.
مطلب دوم: آداب گریه
گریه داراى شرایط و آداب خاصى است که رعایت آنها موجب تأثیر گریه بر جان انسان خواهد شد. بعضى از این آداب عبارتست از:
1 – دوری از گناهان
قال السجاد علیهالسلام: لیس الخوفُ خوفَ مَن بَکى و جَرَت دُموعُهُ ما لم یکن له ورع یحجزه عن معاصى الله و إنما ذلک خوف کاذب. «بحارالانوار، ج90،ص335»؛
امام زینالعابدین علیهالسلام فرمودند: ترس واقعی از خداوند، ترس کسی که گریه میکند و اشکهایش جاری میگردد نیست مگر اینکه ورعی داشته باشد که آن ورع او را از گناهان باز دارد، و ترسی که فقط در آن گریه است و همراه با دوری از گناهان نیست ترس دروغین است.
پس هر گنهکاری که گریه کند ولی از گناهان دوری نکند گریهاش فایدهای ندارد، بلکه باید این خوف همراه با دوری کردن از گناهان باشد.
نگاه آلوده و تبسّم به نامحرم!
حضرت آیتالله حسین مظاهری میفرماید: یکی از رفقا میگفت: من رفتم مشهد و از درِ دارالسیاده وارد شدم، درِ دارالسیاده خیلی درِ خوبی است، ضریح مطهر پیدا و پشت به قبله خیلی عالی است. میگوید: از این در وارد شدم و تا از پلهها رفتم پایین، یک زن آلوده مرا جذب کرد. با او تا داخل حرم رفتم. یک نگاه آلوده به او کردم، دور زد من هم دور زدم بعد برگشت توی صورت من نگاه کرد تبسم کرد و من هم تبسم کردم.
ناگهان متوجه شدم کجا دارم این اعمال را انجام میدهم؟! خجالت کشیدم عقب عقب از در پایین رفتم بیرون و دیگر زیارت نخواندم. خیلی خجالت زده بودم و معلوم است که توبه هم کرده است. خجالت زده و ناراحت بودم که چه شد در حرم؟!
ناهار خوردم و خوابیدم. خواب دیدم مشرف شدم حرم، از درِ دارالسیاده وارد شدم، دیدم حضرت رضا داخل حرم هستند، رفتم آنجا سلام کردم، جوابم را ندادند یک کشیده تو صورت حضرت رضا و یک لگد تو پهلوی حضرت رضا زدم، از درِ پایین عقب عقب آمدم بیرون و از خواب بیدار شدم.
دیدم آن نگاه آلوده یک کشیده بوده به صورت حضرت رضا و آن تبسّم در صورت نامحرم هم یک لگد بوده به پهلوی حضرت رضا علیهالسلام. راستی چنین است!
2 - زیاد گریه کردن و طول دادن آن
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: کونوا فی الدنیا أضیافاً و اتخذوا المساجد بیوتاً و عَوِّدوا قلوبَکُمُ الرِّقَّةَ وَ أکثِروا التَّفَکُّرَ وَ البُکاءَ من خشیة الله و اجعلوا الموت نصب أعینکم و ما بعده من أهوال القیامة تبنون ما لا تسکنون و تجمعون ما لا تأکلون فاتقوا الله الذی إلیه ترجعون. «بحارالأنوار، ج80، ص351»؛ پیامبر گرامی اسلام فرمود: در دنیا مانند میهمانها باشد و مساجد را خانههای خودتان قرار دهید و دلهایتان را به نرمی عادت دهید و تفکر و گریه از ترس خدا را زیاد کنید و مرگ و هراسهای قیامت بعد از آن را جلوی دیدگان خود قرار دهید، میسازید آنچه را که در آن سکونت نمیکنید و جمع میکنید آنچه را که نمیخورید پس بترسید از آن خدایی که به سوی او باز میگردید.
قال السجاد علیهالسلام: ثلاثٌ منجیاتٌ للمۆمنِ؛ کفُّ لسانِه عن الناسِ و اغتیابِهم و اشغالُه نفسَه بما ینفعُه لآخرته و دنیاه و طولُ البکاءِ على خطیئتِه. «بحارالانوار، ج75، ص140»؛
سه چیز مایه نجات مۆمن است: حفظ زبانش از اذیت مردم و غیبت کردن آنها، و مشغول نمودن خود به چیزهایى که براى آخرت و دنیایش منفعت دارد، و گریه طولانى بر خطاهایش.
3 – سیلی نزدن به صورت و پاره نکردن لباس
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: لیس منا من ضرب الخدودَ، و شقَّ الجیوبَ. «بحارالانوار، ج79، ص93، ح45»؛ از ما نیست کسى که [در هنگام گریه و زارى بر مردگان] به صورت بزند و لباس پاره کند.
تنها در مرگ پدر و برادر جایز است فرزند و برادر گریبان خود را چاک دهند گرچه احتیاط در ترک همین عمل است. «عروة الوثقی، مسئله3 در مکروهات دفن»
4 - همراه با سوز دل
قال الصادق علیهالسلام: کان فی ما وعظ الله تبارک و تعالی به عیسى بنَ مریمَ علیهالسلام أن قال له: یا عیسى بنَ البکرِ البتولِ، ابک على نفسک بکاء من قد ودَّع الأهلَ و قلى الدنیا و ترکها لأهلها و صارت رغبتُه فیما عند الله. «امالی صدوق، مجلس هفتاد و هشتم، ح1»؛
امام صادق علیهالسلام فرمود: در نصایح خداوند متعال به حضرت عیسى علیهالسلام این بود که فرمود: اى عیسى دختر مریم باکره پاکدامن! بر حال خودت گریه کن؛ گریه کسى که اهلش را ترک کرده و دنیا را دشمن داشته و آن را براى اهلش واگذاشته و میل او به آن چیزی است که نزد خدا مىباشد.
مطلب سوم: علل محرومیت از گریه
1- قساوت قلب
قال على علیه السلام: ما جفّت الدموعُ الا لقسوة القلوب و ما قست القلوبُ الا لکثرة الذنوبِ. «بحارالانوار، ج67، ص55»؛ اشکها خشک نمىشوند، مگر به خاطر سختی دلها و دلها سخت نمیشوند، مگر به خاطر زیادى گناهان.
2- غفلت
در قرآن کریم آمده است: أزفة الأزفة لیس لها من دون الله کاشفة أفمن هذا الحدیث تعجبون و تضحکون و لا تبکون و أنتم سامدون. «سوره نجم(53)آیات57تا61»
روز قیامت نزدیک است و هیچ کس غیر از خداوند نمىتواند آن روز را آشکار کند. آیا از این سخن تعجب مىکنید و مىخندید و [به روزگار سخت خود] نمىگریید و حال آنکه شما مشغول لهو و لعب هستید.
مطلب چهارم: زمینههاى کسب نعمت گریه
از آنجا که گفتهاند:
گریه بر هر درد بی درمان دوا است
چشم گریان چشمه فیض خداست
در صورت میسور نشدن گریه برای انسان باید علل آن را جویا شد و به نوعی خود را وادار به گریه نمود. برخی از راههای کسب این نعمت بزرگ به شرح زیر است:
1– یاد اموات
قال إسحاق بن عمار: قلتُ لأبى عبدالله علیهالسلام: أکون أدعو فأشتهى البکاءَ و لا یجیئنى و رُبَّما ذکرتُ مَن مات مِن أهلى فَأرِقُّ و أبکى فهل یجوز ذلک؟ فقال: نعم، فتذکَّرهُم فإذا رَقَقتَ فَابکِ وَ ادعُ ربَّک تبارک و تعالى. «کافی، ج2، ص483، ح7»؛
اسحاق بن عمّار مىگوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: دعا مىکنم و دلم میخواهد گریه کنم ولى اشکم جاری نمیشود و چه بسا بعضى از بستگان خویش را که مردهاند به یاد مىآورم، در این حال دلم نرم میشود و گریه مىکنم. آیا این کار جایز است؟ فرمود: بله، آنها را به یاد آور و هر وقت دلت نرم شد، گریه کن و پروردگارت را بخوان.
2 - تباکى
قال الصادق علیهالسلام: إن لم یجئک البکاءُ فتباکَ، فإن خرج منک مثلُ رأسِ الذُّبابِ فَبَخ بَخ. «کافی، ج2، ص483، ح11»؛
اگر اشکت جاری نمیشود، پس خودت را به حالت گریه قرار بده و سعی کن اشکت جاری شود، که اگر مثل سر مگسی از تو [اشک] خارج شد، به به [به تو] .
3 - خوردن بعضى از غذاها
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: علیکم بالعدس فإنه مبارکٌ مقدسٌ یرقق القلبَ و یُکثِرُ الدَّمعَةَ و إنه قد بارک فیه سبعون نبیاً آخرهم عیسی بنُ مریمَ علیهماالسلام. «بحارالانوار، ج14، ص254، ح48»؛
بر شما باد به [خوردن] عدس، چرا که عدس با برکت [و] پاکیزه است [و] قلب را نرم و اشک را زیاد مىکند و هفتاد پیغمبر بر خوردن آن مواظبت کردهاند که آخرین آنها حضرت عیسی علیهالسلام بود.
از نوای آسمانی خوشتراست / های های اشک و زاریهای دل – سپاس-عاقبت شما بخیر-عالی بود.استفاده کردیم