حجابهای ظلمانی و نورانی
به نام خدا
بین انسان و خدا هفتاد یا صد هزار حجاب از نور یا همین مقدار حجاب از ظلمت وجود داشته باشد. برای انسان ممکن است گاهی حجاب ظلمانی و یا حجاب نورانی به وجود بیاید. حجاب ظلمانی همین رذایل اخلاقی مثل دروغها، لجبازیها، ریاها، تهمتها و ... است که برای از بین بردن هر یک از این حجابها گاهی چهل یا پنجاه سال مجاهده لازم است تا یکی از این رذایل از بین برود. و اما حجابهای نورانی دیدن انفاقها، خمس و زکاتها، صله رحمها، نیکی کردنها و ...است. هر گاه یکی از اینها را انسان در برابر خدا به حساب آورد و برای آن ارزشی قائل شود این میشود حجاب نورانی. امام صادق علیهالسلام در فرازی از زیارت اربعین که در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی آمده و مستحب است این زیارت را در هنگامی که روز بالا آمد بخوانند میفرماید: اللهم إنی أشهد أنه ولیک و ابن ولیک و صفیک و ابن صفیک. یعنی خداوندا! من شهادت می دهم که امام حسین علیهالسلام دوست تو و فرزند دوست تو و کسی که بین تو و او هیچ فاصله ای نیست، و خالص شده برا یتو و فرزند خالص شده برای تو است. صفی الله به کسی گفته می شود که بین او و خدا هیچ حجابی حتی یکی از آن حجابهای نورانی هم نباشد، یعنی اگر امام حسین علیهالسلام حتی شهادت علی اصغر خودش را نیز به حساب آورد و برایش در درگاه خداوند و پیشگاه پروردگار ارزشی قائل باشد باز هم مفتخر به مقام صفی الله نمی شود همان طور که یکی از القاب حضرت زهرا سلام الله علیها صفیه است. بلکه امام حسین علیه السلام هیچ یک از کارهای خوب خود را در کنار پروردگار نمی بیند. در کتبا جامع الاخبار فصل چهل و نه می فرماید: شخصی به حضرت سید الشهداء علیه السلام عرض کرد: کیف أصبحت یابن رسول الله!؟ فقال: أصبحت و لی رب فوقی و النار أمامی و الموت یطلبنی و الحساب محدق بی و أنا مرتهن بعملی لا أجد ما أحب و لا أدفع ما أکره و الأمور بید غیری فإن شاء عذبنی و إن شاء عفا عنی فأی فقیر أفقر منی؟
یعنی ای پسر سول خدا! چگونه صبح کردی؟ فرمود: در حالی صبح کردم که خدایی ما فوق من است و آتش جهنم زیر روبروی من و مرگ مر طلب کرده و حساب مرا محاصره کرده و من در گرو عملم هستم و آنچه را که دوست دارم پیدا نمی کنم و نمی توانم آنچه را دوست ندارم از خودم دور کنم و کارها در دست دیگری است اگر بخواهد مرا عذاب کرده و اگر بخواهد از من درمیگذرد، پس چه فقیری از من فقیر تر است؟
آنها خود را اینگونه در برابر خدای خویش کوچک می بینند و به همین دلیل آنان صفی اللهاند.
برگرفته از سخنرانی استاد جرجانی در شب اربعین.
چه زیبا در فراز شکوهمند مناجات شعبانیه همان مناجاتی که امیرالمؤمنین و همه امامان علیهم السلام بر خواندن آن به صورت مدام اصرار داشته و دارند می خوانیم: إلهی! هب لی کمال الإنقطاع إلیک و أنر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک حتی تخرق أبصارُ القلوب حُجُبَ النور فتصلَ إلی معدن العظمة و تصیر أرواحنا معلقة بعز قدسک. یعنی خدایا! به من انقطاع از ما سوا را به صورت کامل مرحمت فرما و چشمان دل ما را به نور ذاتی نظر آنها به خودت نورانی کن. لغویون گفته اند فرق بین نور و ضیاء در این است که ضیاء مربوط به نوری است که ذاتی باشد و نور مربوط به نور اکتسابی است. پس به نور خورشید ضیاء و به نور دیواری که با نور خورشید روشن شده نور گفته می شود. حال در اینجا وقتی دیدگان قلب ما به خدا نگاه کند و خدا بین و خدا جو و خدا خواه گردد و هیچ چیز دیگری جز ذات احدیت را نبیند این نور ذاتی الهی به دیدگان قلوب ما هم نور می دهد و آنها را با نور خود روشن می کند. آن گاه این چشم های قلب نورانی شده به نور الهی، تمام حجابهای نورانی را پاره کرده و به مخزن و سرچشمه عظمت الهی می رسد و ارواح ما به ذات طاهر و پاک از عیوب و نقایص و عزتمند و شکست ناپذیر معلق و آویزان می گردد و رنگ خدایی می گیرد و روح ما هم از گناهان و نافرمانی ها پاک و از ذلت و خواری در امان می ماند و خداگونه می شود و به رنگ الهی که همان صبغة الله است زینت می یابد.
امـام صـادق (ع ) فـرمـود: مؤ من را سزاوار است که داراى هشت خصلت باشد:
1 هنگام شدائد بـاوقـار بـاشـد،
2 هـنـگـام بـلا شـکـیبا باشد،
3 در فراوانى نعمت سپاسگزار باشد،
4 بـآنـچه خدا روزیش کرده قانع و خرسند باشد،
5 بدشمنانش ستم نکند،
6 بارش را بر دوسـتـانش نیفکند (بخاطر دوستانش متحمل گناه نشود)،
7 بدنش از او در رنج و مشقت باشد (از بـسـیارى عبادت و قضاء حوائج مردم )،
8 مردم از ناحیه او در آسایش باشند، همانا علم دوسـت مـؤ مـن اسـت و بـردبـارى و زیرش و عقل امیر سپاهش (یعنى اعضاء و جوارحش بفرمان عقلش رفتار کنند) و مدارا برادرش و احسان پدرش باشد.
اصول کافى ج : 3 ص : 78 روایة :1